بی عشق و بی سگ می گذرد ،
روزهایم
هوای چه نکرده از هزار گذشتیم
از تاریکی
از چشمهای تو وحشت دارم
و اینکه زل می زنی
هرچه فریاد را
باران خواهد گرفت
و هرچه را که دوست داری به تو نگفته ام
درجایی دور
بر جنوبی ترین چشمها
دلم خنک خواهد شد
بی عشق و بی سگ می گذرد ،
روزهایم
هوای چه نکرده از هزار گذشتیم
از تاریکی
از چشمهای تو وحشت دارم
و اینکه زل می زنی
هرچه فریاد را
باران خواهد گرفت
و هرچه را که دوست داری به تو نگفته ام
درجایی دور
بر جنوبی ترین چشمها
دلم خنک خواهد شد
سلام با بهترین آرزوها برای شما ممنون می شوم لینک مرا به آدرس جدید تغییر دهید... [گل]
با احترام دعوتید به خوانش: ""عاشقانه های یک کروموزوم..."" با سپاس...
بی عشق و بی سگ می گذرد ، روزهایم اینگونه ام رفیق. . .
لطف حضور شما را پاس می دارم همه ی شاعران به هم نزدیکند و گویی همه از یک تبار و از یک عشیره اند از اینکه به وبلاگ من سر زدید ممنونم
سلام کارتان را خواندم و موفق باشید
سلام با شعری تقدیم به فسیل ها به روزم!
درود بسیار خوشحالم که بالاخره بعد از مدتها وبلاگ نویسی از ایل خودم ایل بزرگ قشقایی پیدا کردم. من هم پسری هستم از دیار پارس و البته از ایل بزرگ قشقایی. اگه مایل به تبادل لینک هستی خبرم کن
سلام! سال نو مبارک! چکچکه رو حسابی خونه تکونی کردم! عید دیدنی ما هم بیاین! [گل]
[گل]
سلام دوست عزیز سال نو مبارک دعوتیت به ترانگی های عدنان نوروزی منتظر حضور و نقد و نظرات شما دوست عزیز هستم [گل]